چه میعادگاه خلوت و زیبایی!
اسماعیل، در دست های اراده ابراهیم.
سر اسماعیل، در آغوش پدر و نگاه اسماعیل
نه به چشم های پدر، که به آن سوی ابرها و آسمان ها و
خدایی که چند لحظه بعدتر را بهتر از همه می دانست.
آن روز، نه گلوی اسماعیل بریده شد و نه ابراهیم
پدری را بر بندگی ترجیح داد.
تنها رضایت و سرسپردگی به «او» بود که بیداد می کرد
پس به رسم نمایش سرفرازی و قبولی، گوسفندی ذبح شد.
از آن روز بزرگ و باشکوه تاکنون، جشن میعاد اسماعیل
و ابراهیم با فرمان پروردگار، هر سال و هر قربان، تکرار می شود
که جشن دلدادگی و شیدایی است و در دل ایمان مومنان دوست
آذین پرنشاط قرب و دیدار، بسته می شود.
مبارک باد!